حجابی از نظر قرآن حجاب است که مانعیت داشته باشد، به عبارت دیگر آن حجابی مد نظر اسلام است که مانع از ایجاد فساد در جامعه بشری باشد. از اینرو درخداوند در قرآن علاوه بر حجاب در بدن به حجاب در گفتار و کردار هم متذکر شده است .اکنون به نمونه هائی از آن توجه فرمائید:

قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ؛ اي رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.

قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ، اي رسول به زنان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند

نوع ديگر حجاب و پوشش قرآني، حجاب گفتاري زنان در مقابل نامحرم است

فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ؛ پس زنهار نازك و نرم با مردان سخن نگوييد؛ مبادا آن كه دلش بيمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.

نوع ديگر حجاب و پوشش قرآني، حجاب رفتاري زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونه اي راه نروند كه با نشان دادن زينتهاي خود باعث جلب توجه نامحرم شوند

وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ؛ و آن طور پاي به زمين نزنند كه خلخال و زيور پنهان پاهايشان معلوم شود.

حجاب برتر در قرآن

برخی گمان می کنند که چادر یک حجاب اسلام نیست بلکه ساخته و پرداخته مذهبیون است و آنرا به عنوان حجاب برتر قبول ندارند. این مطلب یک اشتباهی بیش نیست چونکه ما با مطالعه در قران براحتی به خلاف این مساله پی خواهیم برد انجا که خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛

اي پيغمبر، به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را با چادر خود فرو پوشند، كه اين كار براي اين كه آنها به عفت و حريت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت هوسرانان آزارنكشند؛ بر آنان بسيار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.

جلابيب جمع «جلباب» است و جلباب در كتاب‌هاي لغت معتبر، مثل لسان العرب، صحاح اللغة و معجم الوسيط، به «ملحفه» معنا شده است و ملحفه پوششي گسترده است كه زن خود را در آن مي پيچد.

حال بايد بررسي نمود آيا جلباب قرآني كه در بعضي تفاسير از آن به ملحفه تعبير شده است، دو عنصر ذكر شده براي چادرهاي رايج فعلي را دارد يا نه؟ اگر دو عنصر ياد شده را بتوان براي جلباب اثبات نمود، مي توان ادعا كرد كه جلباب قرآني همانند چادرهاي رايج فعلي بوده است و گرنه نمي توان چنين ادعايي كرد؛ از اين رو، به بررسي دو مؤلفه ي اندازه و كاركرد جلباب مي‌پردازيم:

الف) اندازه‌ي جلباب: تقريباً همه‌ي كتاب‌هاي لغت در اين كه جلباب پوششي وسيع است اتفاق نظر دارند، ولي ديدگاههاي كتاب‌هاي لغت و تفسير درباره‌ي اندازه‌ي دقيق جلباب متفاوت است. از مجموع كلمات لغويين و مفسرين در مورد اندازه‌ي جلباب، سه ديدگاه قابل اشاره است:

ديدگاه اول: جلباب پوششي فراگير بوده كه از بالاي سر تا پايين پا را مي پوشانده است. اين ديدگاه از كتابهاي لغوي و تفسيري فراوان استفاده مي گردد.

ديدگاه دوم: جلباب پوششي بزرگ‌تر از خمار (مقنعه) بوده كه كم‌تر از مقدار ردا، يعني تقريباً تا زانوها را ميپوشانده است. اين ديدگاه از بعضي از كتابهاي لغت، مثل مصباح المنير فيومي استفاده مي شود.

ديدگاه سوم: جلباب همان خمار (مقنعه) است؛ پوششي كه فقط سر و سينه ها را مي پوشانده است. اين ديدگاه از مفردات راغب اصفهاني به دست مي آيد.

ما معتقديم شواهد مختلفي وجود دارد كه صحت ديدگاه اول و مخدوش بودن ديدگاه دوم و سوم را ثابت مي كند كه بعضي از آنها عبارت‌اند از:

شاهد اول: درباره‌ي پوشش حضرت فاطمه‌ي زهرا(س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد براي دفاع از فدك اين گونه نقل شده است.

لاثت خمارها علي رأسها و اشتملت بجلبابها

يعني فاطمه‌ي زهرا(س) خمار و مقنعه‌ي خويش را بر سر و جلباب، يعني پوششي كه شامل و در بر گيرنده‌ي تمام آن وجود مبارك بود بر تن كردند.

از نحوه‌ي پوشش حضرت در قضيه‌ي مذكور دو نكته استفاده مي شود:

نكته‌ي اول: پوشش حضرت در بيرون منزل، همان دو پوشش قرآني مستقل از يكديگر به نام «خمار» و «جلباب» بوده است؛ بر اين اساس، نظر طرفداران ديدگاه سوم، مثل راغب اصفهاني در مفردات كه جلباب را به خمار معني كرده است، مخدوش مي گردد.

نكته‌ي دوم: از عبارت «و اشتملت بجلبابها»، به روشني استفاده مي شود كه جلباب، پوششي سرتاسري بوده كه تمام آن وجود مبارك، از سر تا قدم‌ها را فرا مي گرفته است؛ بنابراين، نظرطرف‌داران ديدگاه دوم؛ كه قايل بودند جلباب تقريباً تا زانوها را مي پوشانده است، مخدوش مي گردد.

شاهد دوم: از كتاب‌هاي لغوي، مثل مصباح المنير فيومي كه گفته اند: «الجلباب ثوب اوسع من الخمار؛ جلباب پوششي گسترده‌تراز خمار است»، تباين و مستقل بودن «خمار» و «جلباب» به خوبي استفاده مي شود.

شاهد سوم: احاديثي همچون حديث نبوي(ص) «و لغير ذي محرم اربعة اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار» كه از جلباب و خمار به عنوان دو پوشش مستقل نام برده است نيز، شاهد بطلان ديدگاه سوم است

شاهد چهارم: زمخشري در تفسير كشاف و آلوسي در تفسير روح المعاني از ابن عباس، صحابي پيامبر اكرم(ص) و شاگرد امام علي(ع) نقل كرده اند كه جلباب پوششي بوده كه از بالا تا پايين بدن را مي پوشانده است؛ كه با اين شاهد بطلان ديدگاه دوم اثبات مي شود.

حاصل اين كه اندازه ي جلباب قرآني به مقداري بوده است كه همانند چادرهاي زمان حاضرازبالاي سر تا پايين پا را مي پوشانده است.

ب) كاركرد جلباب: براي فهميدن كاركرد جلباب و كيفيت پوششي آن، لازم است معناي «ادناء» آيه ي «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ» معلوم شود. آلوسي از ابن عباس و قتاده و زمخشري در تفسيركشاف از ابن سيرين نقل كرده اند كه مراد از «يدنين» قرار دادن جلباب در بالاي ابرو و گردن و جمع و جور كردن و قرار دادن گوشه هاي جمع شده‌ي آن در بالاي بيني است، كه معمولاً بانوان متدين و حساس نسبت به رعايت حجاب در مواجهه با نامحرم اين كار را انجام مي دهند. از عبارت ابن عباس، قتاده و ابن سيرين معلوم مي‌شود كه جلباب همانند چادرهاي فعلي، پوششي جلوباز بوده است كه واژه‌ي «يدنين» در آيه‌ي شريفه نيز مؤيد اين مدعاست؛ بنابراين، از نظر كاركرد و كيفيت پوشش نيز جلباب قرآني، شبيه چادرهاي امروزي بوده است.

به رغم اين كه بحث بر سر الفاظ و نام گذاري نيست و مهم اين است كه حقيقت و مصداقي ازپوشش، شبيه چادرهاي فعلي، در صدر اسلام موجود بوده است، ولي با اين همه، خوش‌بختانه در كتاب هاي واژه هاي قرآني و كتاب‌هايي كه درباره‌ي جلباب بحث نموده‌اند، جلباب به چادر معنا شده است و اين مؤيد بسيار خوبي است بر اين كه آنها نيز به دليل اشتراك مؤلفه ها وعناصرجلباب و چادر، همانند ما، از جلباب قرآني معناي چادر را فهميده اند.

ثانياً، گذشته از آنچه كه براي اثبات مشابهت معناي چادر و جلباب گفته شد، چگونه ممكن است كه مراجع تقليد، به عنوان بزرگ‌ ترين رهبران ديني اسلام در زمان غيبت، چادر را پوشش مطلوب و بهتر معرفي كنند، ولي در عين حال، گوينده‌ي محترم بدون ارائه‌ي هيچ دليل و مدركي، ادعا نمايد كه چادر هيچ ارتباطي به دين و مذهب ندارد؟

حاصل اين كه، با توجه به مشابهت بسيار نزديك جلباب قرآني با چادر، از نظر اندازه و كاركرد، مي‌توان ادعا كرد كه چادر ارتباط وثيقي با دين اسلام و قرآن دارد؛ و بدين ترتيب ادعاي اول كه چادر ارتباطي با دين و مذهب ندارد ابطال مي‌گردد.